Monday, July 26, 2004

کارنامهُ سیا 3



* 1954 *

" جاکوبوآربنز" رئیس جمهوری مردمی گواتمالا ، که بعد از کودتای 1944 توسط مردم به ریاست جمهوری بر گزیده شده بود، بدنبال یک سری سیاست های مردمی ، طی یک کودتای دست راستی ، که توسط سیا رهبری و دولت آیزنهاور حمایت می شد ،سقوط کرد. بدنبال این کودتا ، مخالفان دست راستی به رهبری "کارلوس کاستیلو" که توسط سیا آموزش وتعلیم دیده بودند، قدرت را بدست گرفتند .
اقدامات مردمی " جاکوبو " وی را با عمده ترین زمیندار گواتمالا " united fruit co." در انداخت . شرکتی که 55000 اکر از زمین های ساحلی آتلانتیک را برای صدور موز تصاحب کرده بود .صاحب بزرگترین شرکت حمل و نقل کشور بود ،صاحب راه آهن بین المللی آمریکای مرکزی بود ، مهم ترین بندر کشور را در اختیار داشت . کاستیلو بعد از به قدرت رسیدن ، تمامی رمین های ضبط شدهُ " united fruit " را به آن باز گرداند ، مالیات بر سود وسهام سرمایه گزاران خارجی را لغو کرد ، مخفی بودن راُی را در انتخابات ملغی نمود ، و هزاران منتقد و مخالف سیاسی را دستگیر و زندانی کرد .
جان فاستر دالاس ، وزیر امور خارجهُ آمریکا و برادرش آلن دالاس ، رئیس سیا از جمله ُ سرمایه گزاران شرکت " یونایتد فروت " بودند .




* 1957 *

بعد از سالها کمک مالی به مخالفین پریزدنت " سوکارنو " رئیس جمهور اندونزی، " سیا " سرانجام اقدام به تاسیس مراکز رهبری و آموزشی در جنوب غربی آسیا نمود .زیر دریائی های آمریکا نیرو های مخالف سوکارنو را در " سوماترا" پیاده کرد و نیروی هوائی آمریکا ، از هوا برایشان تجهیزات نظامی ریخت. بعد از شروع جنگ ، وابستهُ نظامی مالزی به آمریکا ، " کلنل آلکس کاویلارانگ " به مهرهُ دلخواه سیا تبدیل شد .خلبانان سیا در بمباران هدف های جنگی شرکت کردند، بعنوان مثال یک بار هواپیماهای سیا " Air America"یک بازار عمومی را بمباران کردند و صد ها نفر از مسیحیانی که عازم کلیسا بودند کشتند .نیرو های اندونزی با موفقیت یکی از هواپیما های آمریکائی را سرنگون وخلبان آمریکائی اش را دستگیر و بمدت چهار سال زندانی کردند .دخالت آمریکائی ها ، در انظار بین المللی ، برای آنها رسوائی ببار آورد .و باعث شد که آمریکا دست از حمایت مخالفین سوکارنو بر دارد .

1974 -1957

در سال 1957 هواپیما های غیر نظامی سیا دست به یک سری حملات دنباله دار بر علیه لائوس زدند .این حملات از شانزده پایگاه هلی کوپتر واقع در 40 مایلی "وینتیان "در حمایت از چریکهای " همونگ " بر علیه " پتت لائو " انجام می گرفت .این درگیری ها در تداوم خود به تدریج به جنگ آمریکا و ویتنام انجامید .



• 1959 *

در سال 1957 فرانسیسکو پاپادوک " دوالیه " رئیس جمهور هائیتی شد .و سپس خود را رئیس جمهور مادام العمرهائیتی نامید .در سال 1959 ، نیرو های اعزامی آمریکا ، که جهت حمایت از رژیم دوالیه وارد هائیتی شده بودند ، در اواخر همان سال ، یک قیام عمومی مردم ها ئیتی را بر علیه این دیکتاتور، سرکوب کردند .تا زمان مرگ دوالیه در 1971 نیروهای امنیتی ویژهُ وی که " تاتان " نامیده می شدند و به شمشیر مسلح بودند . دهها هزار مردم هائیتی را کشتند وهزاران نفر را شکنجه نمودند .






Friday, July 23, 2004

*کارنامهُ ( سیا ) 2*

1963 - 1950


بذر جنگ ویتنام ، زمانی پاشیده شد که آمریکا ، نه تنها درخواست کمک هوشی مین ، رهبر مقاومت ملی ویتنام برای رهائی از زیر یوغ استعمار فرانسه را رد کرد ،بلکه عملا از رژیم امپراتور " بائودای " جانبداری نمود ،درنتیجه هوشی مین به چینی ها متوسل شد . در سال 1950 مشاوران نظامی نیروهای ویژه ُ آمریکا وارد سایگون شدند .و از نزدیک به نحوهُ استفاده از سلاح های ارسالی آمریکا توسط فرانسوی ها نظارت کردند.تا اواخر سال 1950آمریکا نصف کل هزینهُ جنگ فرانسه بر علیه ویتنام را تامین میکرد .در آوریل 1953 هواپیما های ویژهُ " سیا " شروع به تخلیهُ تانک و دیگر تجهیزات سنگین برای فرانسوی ها نمودند . طولی نکشید که این کمک ها لائوس را هم در بر گرفت .در سال 1955 اولین مشاوران نظامی آمریکا ، برای آموزش های ویژه وارد ویتنام جنوبی شدند و دوش بدوش نیروهای ویتنام جنوبی در جنگ بر علیه شمال وارد جنگ شدند.علاوه بر این آمریکا بمقدار چهل میلیون دلارتجهیزات نظامی به ارتش ویتنام جنوبی تحویل داد.در نوامبر 1963 ژنرا ل
" دونگ ون مینه " فرمانده نیروهای ویتنام جنوبی بر علیه " نگو دینه دیم " نخست وزیر ، کودتا کرد. جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا که در گذشته از " نگو دینه دیم " حمایت می کرد، این با ربه ارتش وسفیر آمریکا دستور داد که از کودتا حمایت کنند. از این مقطع به بعد ، جنگ دیگر نه جنگ دو ویتنام بلکه به جنگ آمریکا و ویتنام شمالی تبدیل شد .


*******************
1979 - 1953
مدت زیادی از تهدید دکتر محمد مصدق مبنی بر ملی کردت انحصارا ت نفتی انگلیس در ایران نگذشته بود ، که دولت اش توسط یک کودتای نظامی که توسط " سیا " طراحی شده و به تائید آیزنهاور رسیده بود، سرنگون شد و زمام امور به دیکتاتوری پهلوی سپرده شد. در سال 1957 " سیا " و " ا نتلی جنت سرویس " سازمان پلیس مخفی شاه " ساواک " را بوجود آوردند . طولی نکشید که ساواک در تمامی عرصه های جامعهُ ایرانی نفوذ کرد ، در عین حا ل، از جاسوسی در بین دانشجویان مقیم خارج غافل نماند .
از همان آغاز ، پانزده هزار عضو ساواک ، اختیار کامل داشتند که هر کسی را مشکوک به نظرشان می رسید، دستگیرو زندانی کنند . شاه شخصا" در یکی از قصر هایش ، اداره ای بنام " ادارهُ ویژهُ اطلاعات " جهت کنترل فعالیت های ساواک تشکیل داده بود .دستگاه ساواک ، بدلیل سرکوب مخالفین شاه مورد تنفر عموم مردم بود. باز گشت شاه به قدرت ، اولین کودتای موفق آمریکائی بود که " سیا " بر علیه یک کشور خارجی به انجام رساند و از افکار عمومی آمریکا مخفی نگهداشته شد .
" چالمرز جاهنسن "

Thursday, July 22, 2004

*کارنامهُ ( سیا )*



سلسله مقالاتی که در این وبلاگ از نظرتان خواهد گذشت ، ترجمه وخلاصه ای است از مجلهِ آمریکائی (Adbusters ) نگاهی است گذرا به سیاست خارجی

آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم و یا به عبارت دیگر همان عملکرد سازمان جاسوسی ( سیا )
اینک که آمریکا سیاست توسعه طلبانهُ خود را زیر پرچم دموکراسی پیش می برد و سنگ حقوق بشر را به سینه می زند و باعث جاری شدن آب از لب ولوچهُ برخی بورژوا دموکرات ها هم می شود ، جمعبندی فهرست واراین کارنامهُ سیاه و شرم آور، خالی از لطف نخواهد بود /
1945
********
ا ز سال 1945 ایالات متحدهُ آمریکا به رهبر بلا منازع دنیای آزاد تبدیل شد. دو کشور آلمان و ژاپن ا ز دو کشور جنگ طلب به دو کشورتجارتی تبدیل شدند . وبیلیون ها دلار طرح مارشال ، اقتصاد از هم پاشیدهُ اروپا را باز سازی نمود.تهدید شوروی بعنوان یک مسئلهُ جدی مطرح شد و بر همین راستا جنگ سرد برای 45 سال بعد ادامه پیدا کرد.
درگیری و جنگ های غیر مستقیم ، مسابقه برای تسخیر فضا ، بازی های جاسوسی و ضد جاسوسی ، تشبثات دیپلماتیک ، تحریم بازی های المپیک ،تقلیل و ازدیاد کلاهک های اتمی ،.موازنه قدرت تخریب....هدف متوقف کردن کمونیسم بود ، چکونه؟ دیگر مهم نبود!.عملیات زیر زمینی ، کودتا ها ، حمایت از تروریسم دخا لت و به انحراف کشاندن حرکت های استقلال طلبانه و ناسیونالیستی ، همه وهمه از جمله تاکتیک هائی بودند که رویش حساب می شد .
1946
*******
ارتش آمریکا ، به منظور مدرنیزه و حرفه ای کردن ارتش کشور های آ مریکای لاتین ، در پاناما یک مدرسهُ آمریکائی ( S O A ) تاسیس کرد.از آ ن تاریخ تا کنون بیش از.000 60 دانشجوی این مدرسه در رابطه با فنون بر اندازی ، تعلیمات نظامی ، جنگ های روانی ، روش های مختلف شکنجه، برای خدمت به دیکتاتور های مختلف آموزش دیده اند.
1948
*********
همزمان با سقوط دو شهر منکینگ و شانگهای ، نیروی دریائی آمریکا برای حفاظت از سفارت آمریکا و همچنین برای کمک به امر تخلیهُ اتباع آمریکائی به منکینگ و شانگهای فرستاده شدند

********

1950- 1953

در جریان اشغال کرهُ جنوبی بدست کمو نیست های کرهُ شمالی ( June 25 1950 ) که توسط شوروی تجهیز شده بودند .و پس راندن نیرو های جنوب تا پشت مدار 38 درجه و تصرف سئو ل در دو روز ،حدود 2.5 میلیون کشته بر جای نهاد . سازمان ملل نو بنیاد ، برای اولین بار، با تشکیل نیروی نظامی ، دستور تخلیهُ بدون قید و شرط مناطق اشغالی را صادر کرد.تا آن زمان کره برای آمریکا تنها یک منطقهُ استراتژیک محسوب می شد ؛ ولی ترومن رئیس جمهور آمریکا که نمی خواست در برابر کمونیسم به سازش و مماشات متهم شود، به همراه نیرو های سازمان ملل که فرماندهی اش را بر عهده داشت ،از مناطق جنوب دست به حمله زد.و نیرو های کرهُ شمالی را تا مرز های چین عقب راند.جائی که ارتش چین نیز واردکارزار شد.و جنگ کره به گره کوری تبدیل گردید .آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا ، با توجه به امکان وقوع جنگ هسته ای ، جنگ را خاتمه داد.تلفات ارتش آمریکا در این جنگ 36940 نفر کشته و92134 نفر مجروح بود

ادامه دارد




Sunday, July 11, 2004

خارج از لیست



هواگرم بود. از آن شب هائی که گرما نفس آدم را می برید و سیامک فقط بک شورت به پا داشت، و مثل گاوی که سرش را بریده باشند وولش کرده باشند، کف سالن پذیرائی در خود می پیچید، و دست و پا می زد. گاه به پهلو و گاه به پشت غلت می خورد و بعد روی زانوانش می ایستاد ودستانش را از پشت گردنش چفت می کرد وبه هر سمتی پیچ وتاب می خورد، می افتاد، طاقباز می شد و دوباره در هم می پیچید و مچاله می شد . درد سنگ مثانه درد بی ناخنی است !
]چه نعره ها و ضجه های دلخرشی می توانست این درد مهلک را همراهی کند، که سیا مک همه را در گلو می خورد و دم بر نمی آورد. آخر سیامک میهمان بود تازه میهمان من هم نبود، میهمان هم اطاقم بود . لابد مادر مرده بدوراز نزاکت میهمان میدانست که داد و هوار راه بیندازد.چه می دانم ، من که تنها ناظر صحنه بودم و می بایست هر چه زودتربه جمع دوستان در یک مهمانی بپیوندم، مانده بودم که چگونه صحنه را ترک کنم! گرفتار عذاب وجدان بودم که بگذارم یک نفر، آنهم توی خونهُ من، آنهم جلوی چشمان من از درد در خود بپیچد وآن وقت من بی اعتنا، بگذارم بروم دنبال عیش و نوش خودم. نه ، هنوز تا آن درجه حس انسان دوستی در من نمرده بود. البته نه اینکه نرفتم ، بعد از مدتی این پا و آن پا کردن و بعد از اینکه نبات داغی برایش درست کردم ، از در زدم بیرون . بهش گفتم ببرمت دکتر ، قبول نکرد.گفتم زنگ بزنم آمبولانس بیاید، زیر بار نرفت. می گفت از عهدهُ دوا ودکتر بر نمی آید، می گفت که به اندازهُ کافی به بیمارستان ها بدهکار است. می گفت اگر بستری شوم ، کارم را از دست خواهم دادو الان در شرایطی نیستم که دنبال کار دیگری بگردم.خلاصه ، این شد که من زدم بیرون. ولی انگار تمام عوامل دست یکی کرده بودند که مرا از رفتن به میهمانی باز دارد. درست قبل از اینکه سوار اتومبیل شوم حرکت سایه ای در پشت چرخ های عقب اتومبیل توجه ام را جلب کرد . نزدیک تر که شدم" راکون" ای رادیدم که در اثر برخورد با اتومبیل زخمی شده بود و خود را کشان کشان به پشت اتومبیل من رسانده بود . صحنهُ دلخراشی بود ومن که گوئی در اثرمعاشرت طولانی با آمریکائی ها ، احساسات حیوان دوستانه ام به عواطف انسان دوستانه ام پیشی گرفته بود، مضطرب ونگران ، خود را به داخل خانه رساندم و بدون معطلی به 911 زنگ زدم و موضوع را به اطلاعشان رساندم. پلیس ضمن اظهار تاسف ، شمارهُ مربوطه را در اختیار من گذاشت و من بلافاصله تماس گرفتم وطولی نکشید که آمبولانس مخصوص حیوانات در مقابل خانه توقف کرد و سه مرد مجهز به انواع وسائل نجات و ایمنی ، از آن پیاده شدند و در حالیکه راه های مختلف عملیات را سبک سنگین می کردند ، بدور راکون زخمی حلقه زدند. یکی از مردان ، که دستکش چرمی ضخیم وبلندی به دست داشت، برای پی بردن به میزان همکاری راکون ، در این عملیات ، در حالیکه کلمات نوازش گرانه ای بر لب داشت دست بسوی حیوان دراز کرد .راکون نخست چندین بار دندان گروچه رفت و به سوی مرد چنگ انداخت و سعی کرد که از مهلکه به در رود ، ولی سرانجام درون یک دام توری در اثر شلیک یک گلولهُ بی هوش کننده از تقلا افتاد وزمانی که مردان با دقت و مراقبت ویژه راکون زخمی را بدرون آمبولانس منتقل می کردند، نعره های گوش خراش سیامک که خانه را خلوت دیده بود در فضا پیچید. مردان متعجب به همدیگر نگاه کردند ، مسوُل گروه ، رو به من کرد و پرسید :
این چه صدائی است ؟
و من که مانده بودم چه بگویم نا خود آگاه با نلفظ آمریکائی پاسخ دادم " سیامک" . مرد تکرار کرد : سیامک ؟! . گفتم آره ، که به گمانم جانور دیگری است که به داخل خانه پناه آورده ! و در را به رویشان باز کردم .مردان در آستانهُ در قرار گرفتند و با شگفتی به تماشای سیامک پرداختند.
هیکل فربه و پشم آلود سیامک تمامی گرد و خاک وپرز های قرمز فرش را به خود جذب کرده بود و موهای بلند سرش در هزارو پانصد جهت مختلف سیخ سیخ ایستاده بودند ، و نعره های نا هم آهنگ اش ، به غرش هر جانوری مانند بود . من پیشنهاد کردم که اگر خطری نداشته باشد یکی دو تا از آن تیر ها را به سیامک شلیک کنند که حد اقل برای مدتی آرام بگیرد .
سر پرست گروه ، با اشاره به لیستی که در دست داشت گفت : البته اگر اسمش توی این لیست باشد ! وهمانطور که انگشتش روی لیست حیوانات زیر پوشش حمایتشان در حرکت بود به جستجوی اسم سیامک پرداخت .
سمور .. روباه ..آهو ... گوزن ..بز کوهی .. خرس ..خرگوش
- نه متاسفم ، شما باید با مرکز، حمایت از حیوانات غیر بومی تماس بگیرید . شب خوبی داشته باشید !

Friday, July 09, 2004

گله



نداشتن حتی یک کامنت در طول یک هفته ، مرا به شک انداخت که نکند وبلاگ ام ایراد فنی داشته باشد .خوانا نباشد . حالا که رویا جان زحمت کشیدند و اولین کامنت را دادند این شک بر طرف شد . ( خدا عوض اش بدهد )
راستی این همه بی تفاوتی برای چیست ؟ دوستان ! داستانم چنگی به دلتان نمی زند؟ خوب چه اشکالی دارد؟ مگر قرار است همهُ قصه ها و نوشته ها خوب و بی نقص باشند ؟ تازه همهُ کامنت ها هم لزومن نباید در وصف وتعریف نوشته و نویسنده باشد . گاهی اوقات حتی می شود با یک سیخونک حواس نویسنده را سر جایش آورد که زیادی پرت وپلا نگوید ! می شود رهنمود داد ، می شود اصلاح کرد، می شود ارتقاُ داد، نمی شود ؟
خلاصه از قدیم گفتند که : مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد .....