Thursday, July 28, 2005

* قسمت دوم *

...ایوای، چقدر شما را اذیت کردیم ، می بخشید،خوب تام کرووزبود . آدم کمی نبود که ، حالا درسته که شما زیاد تو نخ این برنامه ها نیستید ولی...در هر حال می بخشید . من که اصلا خوابش را هم نمی دیدم، یعنی اصلا کسی باور نخواهد کرد، خدا کنه عکس ها خوب افتاده باشند. فیلم که نشد بگیریم، هی بهش گفتم الکی از اینور اونورفیلم نگیر گوش نکرد که نکرد.درست در دو قدمی تام کرووز بودم که فیلم اش تمام شد.خدا کنه عکس ها درست حسابی افتاده باشند.یکی دو روز بعد از آن هم صحبت ها در همین حوالی دور میزد. روز بعد رفتیم به ( دیزنی لند) که زیاد چنگی به دل نزد. یعنی همانی نبود که من چندین سال پیش بطور تخیلی ، توی یکی از قصه ها یم در موردش نوشته بودم .تجارت وسود جوئی تا مغز استخوانش رسوخ کرده بود. مبلغی حدود پنجاه دلار ، ورودی داشت.آب بقیمت سه برابرقیمت بیرون فروخته میشد. ساندویچ وبستنی و نوشابه که جای خود داشت. گرما امان می برید. صف های انتظاربرای بازی های پرطرفدار، طاقت فرسا بود.ولی با تمام این تعاریف ، شور وهیجان بچه ها چیزی نبود که قابل انکار باشد. از منظری دیگر ، در واقع حکومت بچه ها برقرار بود.می توانستی بمدت کوتاهی هم که شده چشم به تمامی زشتی ها وپلیدی های دنیای واقعا موجود بربندی وخود را در عالم بی شیله پیلهُ آدمکها ، عروسکها ،صورتک ها ودلقک ها ، دلقک های ساده ، مهربان وبی تکلف غوطه ورکنی. می توانستی برای مدت کوتاهی ، خارج از تمامی قالب های فکری وتعلقات طبقاتی وتحلیل های سیاسی، جنگ و بدبختی وفقر وفلاکت را تمام شده تلقی کنی وخود را دردنیای غیرممکن های ممکن شده، دنیای عشق ، شادی، لبخند ورنگ های بی نیرنگ کودکانه تجسم کنی . حیرت وشگفتی مرز های مخدوش شدهُ رویا و واقعیت را درقیافهُ تک تکشان تماشا کنی وقتی که قهرمانان افسانه ای کارتن ها ، میکی ماوس ،اسنووایت، سیندرلا، وپینوکیو را صمیمانه در اغوش می گرفتند.
دو روز بعد به سمت لاس وگاس حرکت کردیم. از لس آنجلس هر چه دور تر می شدیم به گرمای هوا افزوده میشد.و سبزینگی طبیعت تقلیل می یافت.دیگر این کاکتوس ها وخاربته های کویری بودند که در امتداد جاده صف کشیده بودند، ورنگ قهوه ای به رنگ عمدهُ چشم اندازمان تبدیل شده بود.جالب اینکه وقتی در میانهُ راه ، در ناکجا آبادی برای خرید بنزین توقف کردیم. شکل وشمایل خانه ها ، همان بود که در منطقه ُ کویری خودمان دیده بودم. حوالی کرمان و یزد .انگار طبیعت در تعیین سلیقه های از این دست ، برای تنازع بقا ، دست بالا را دارد.
ادامه دارد.

1 comment:

Anonymous said...

سلام آقا.موفق باشید