Monday, April 26, 2010

حاجی اکبر



یک ساعتی بود که در انبار زیرزمین با کارتن های سنگین ناخنگیر، چاقو، صابون، شامپو و....کلنجار می رفتم.پایین یا بالا، در هر حال به نحوی باید خود را مشغول کار می‌کردم تا آدم زیادی جلوه نکنم و عذرم خواسته نشود. حالا آمده ام بالا و بعد از تمیز کردن شیشه‌ی ویترین ها، به پر کردن ردیف های خالی قفسه ها، از اجناس مختلف مشغولم. چشم و دستم بکار و گوشهایم، گفتگو ها و همهمه‌ی اطراف را دنبال می کند۰
بازار جریان هر روزه‌ی خود را تکرار میکند. گفتگو ها در انبوهی از تعارفات غرق است و هر جمله‌ای به سوگندی ختم
می شود. تسابیح با حرکت مداوم لبها می‌گردند تا بار ثواب را در ترازوی آخرت سنگین تر کنند. واژه‌هایی چون حاجی آقا،   
۰ماشاالله، انشاالله،التماس دعا، قابلی ندارد، ترجیح یند هر گفتگویی است
صدا های دیگری نیز از دور و نزدیک این سمفونی غریب را همراهی میکند
آب لیمووووو، شربت لیموووو، جیگرتو صفا بده توی این گرماااااااااشربت لیموووووو
باغت آباد انگوری، شیکر چیه؟ عسل دارم
اسلام و علیکم، حاج‌آقا ناخنگیر دارید؟
 شوخی‌ات گرفته؟ ناخنگیر کجا بود توی بازار! حالا چقدر می خواهی؟
هر چقدر دارید۰
حالا بعد از ظهر سری بزن، شاید رسید، قیمت بالاست ها۰
با خودم می گویم خدای من ، این همه ناخنگیر توی انبار است، پس چرا نمی‌فروشند؟
من چهارده ساله‌ی شهرستانی که می‌بایست جور پدر پیر و ورشکسته‌ام را بدوش بکشم، به روابط  و مناسبات هزارلای بازار آشنا نیستم. باید سال‌ها دوام بیاورم و بمانم تا از چم و خم ایما و اشاره ها، کنایه و رمز‌گویی ها سر دربیاورم. باید یاد بگیرم که وقتی اسم‌ام را که علی است، *مهدی صدا می‌کنند کاری را که ظاهرا می‌خواهند انجام دهم، نباید انجام دهم۰
مهدی، پسر بودو بگو واسه ی حاج‌آقا چایی بیارن۰
حاج آقایی که خرید عمده‌ای نکرده سزاوار چای نیست. باید بروم و دقایقی یعد بر‌گردم و به دروغ بگویم: الآن می آ‌ورند حاج‌آقا
ولی حاجی اکبرمشتری عمده‌خراست۰
 پسر بودو بیا محموله‌ی حاج‌آقا را همراهش ببر۰

یسته سنگین است، به هر زحمتی بود بلند‌اش می‌کنم . حاجی اکبر از پیش و من بدنبال. ازفراز مناره های بلند مسجد شاه صدای الله‌اکبربگوش می‌رسیدو من بزیر سنگینی بار خم و راست می‌شدم. مسافت زیادی را از میان انبوه جمعییت، افتان و خیزان راه باز می کردم و چشم از حاجی بر‌نمی‌داشتم، که سر انجام حاجی کنار مغازه‌ای توقف کرد و از من خواست که بسته را زمین بگذارم. گذاشتم . بگمان اینکه . می‌خواهد خرید دیگری بکندمنتظر ایستادم حاجی با نگاه منت‌‌ باری بر من، دست به جیب کرد وبا یک سکه‌ی دو ریالی در دست، گفت: بیا، بیا این هم غلامانه‌ات۰
به یک باره قلب معصوم و کوچکم دچار تشنج شد و اشکم سرازیر.  پول را نگرفتم و برگشتم اشک‌ریزان خود را به مسجد‌شاه رساندم و یک دل سیر بخاطر اینکه غلام بودم و نمی‌دانستم گریه کردم۰
از فراز مناره های بلند مسجد شاه صدای الله اکبر بگوش می‌رسید و من داشتم از تمامی اکبر های جهان متنفر می شدم۰     

-------------------
این داستان در مجله‌ی آرش شماره‌ی ۱۰۴ بچاپ رسیده است۰

Sunday, April 04, 2010

اتحاد جهانی کارگران همچنان گسترش می‌یابد





اتحادیه ی اتوبوسرانان شهر سیاتل و حومه در آمریکا(لوکال ۵۸۷) به کمپین جهانی برای آزادی منصور اسانلو ودیگر اعضای دستگیر شده پیوستند۰

روزبیست و سوم ماه مارس، درجلسه‌ رسمی این اتحادیه ،یکی از اتوبوسرانان ایرانی قطعنامه‌ای مبنی یر جلب حمایت اعضای این اتحادیه برای پیوستن به کمپین جهانی حمایت از آزادی منصور اسانلو ودیگر فعالین شرکت واحد، خواند که به اتفاق آرا بتصویب رسید۰

در این قطعنامه از اتحادیه خواسته شد در همین رابطه نامه‌ای به دولت ایران ارسال کرده و کپی آنرا به شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه بفرستد۰

دراینجا متن انگلیسی و ترجمه‌ی فارسی نامه‌ای را که به آدرس دولت ایران نوشته شده است می خوانید۰

****

اعضای اتحادیه‌ های کارگری و فعالین حقوق بشر سراسر جهان حیرت زده، بر آنند تا از چرایی دستگیری اعضای اتحادیه‌ی کارگری ایران اطلاع حاصل کنند۰

تا آنجایی که ما میدانیم آقای ابراهیم مددی معاون آقای منصور اسانلو، حین مراجعه به اداره‌ی کار، در شمال تهران، توسط افراد لباس شخصی، با حکمی از طرف دادگاه، دستگیر و زندانی می‌شوند۰

ما همچنین مطلع هستیم که ایشان در بیست وهشتم ماه دسامبر بعد از محاکمه در زندان اوین زندانی شده‌اند و این در حالیست که دو عضو دیگر هیت مدیره توسط پلیس مخفی احضار شده‌اند۰

آقای رییس جمهور احمدی‌نژاد، این اولین بار نیست که مامورین امنیتی ایران، دست به عملیات غیر منصفانه بر علیه اتحادیه‌های کارگری می‌زنند. در همین یک هفته پیش بود که سندیکای شرکت واحد، باز‌داشت محسن حکیمی، یکی از اعضای شورای نویسندگان و عضو کمیته‌ی هماهنگی را محکوم کرد۰ایشان به اتهام نا معلومی دستگیر و در بند ۲۰۹ زندان اوین زندانی هستند. همزمان بیژن امیری یکی از کارگران ایران خودرو نیز به اتهام نامعلوم دستگیر و زندانی شده است۰

ما مایل به پیوستن به صفوف اتحادیه‌ی جهانی کارگران حمل‌و‌نقل(ا‌، تی، یو) و کل جنبش اتحادیه‌ای جهانی، در ترغیب هرچه بیشتر دولت شما برای آزادی فوری و بدون قید‌وشرط ابراهیم مددی، محسن کاظمی، بیژن امیری، و همچنین منصور اسانلو و فرزاد کمانگر هستیم۰

ما گزارش‌هایی دریافت کرده ایم که در دو ماه گذشته منصور اسانلو از دریافت امکانات ضروری پزشکی بی بهره بوده است و از این نگرانیم۰

از توجه تان تشکر می‌کنیم و به امید پاسخ مثبت شما

با احترام

Paul J . Bachtel

President, Business/ Representative

Amalgamated Transit Union, Local 587/ USA