Wednesday, March 16, 2005


بیست وسومین سال زندگی در غربت را یشت سر می گذارم .بیست وسومین نوروز، بی آنکه هیجانی در من ایجاد کند و یا اینکه هیچ فرقی با دیگر روزها داشته باشد ،نرم نرمک در حال گذار است.واز کنار بیست وسه ، سال نوی مسیحی نیز بهمین منوال گذشتم. در چهار ینح سال گذشته بخاطردخترم در کریسمس آذین بستم ودر نوروز از چیدن سفرهُ هفت سین کوتاهی نکرد م ولی تنها چیزی که نتوانستم در کنار آن برایش تهیه کنم آن شورو شوق و هیجانی است که در دوران کریسمس بر جامعه حاکم می شود. می ترسم بتدریج نوروز با این کمبود به نفع کریسمس کنار رود! دخترم می گوید : ددی چرا ما در عید آنها چراغونی میکنیم ولی آنها در عید ما نمی کنند؟!

سال یرباری را به همهُ دوستان دیده و ندیده آرزو می کنم !

2 comments:

Anonymous said...

سلام خوبيداقای راد بوی عزيز ...سال نو در غربت معجونی است غريب برای منی که هيچگاه غربت نشين نبود ه ام اما باور کنيد اين روزها خيلی ها در اين ديار به ظاهر وطن و اشنا هم غريبانه سال نو را به پيشواز می روند ...ممنونم از پيامتان در زلال پرست .سالی سرشار از طراوت و شادابی را برای شما و خانواده محترمتان ارزومندم.مريم

Anonymous said...

salam aghaye Rad boy , khobid , mojadadan bayad begam logo weblogam taghir kardeh , logo ghabli ye moshkel dasht majboor shodam avazesh konam.ba kammal sharmandegi agar dost dashtid logo jadid ro begzarid ....

ayyam be kametan v a bedrood