Monday, January 02, 2006

* طرح وداستان دو ساله شد *

دو سال پیش در همین روز ها بود که به تشویق وپشت گرمی دوست بسیار نزدیک وقدیمی ومجازی شدهُ فعلی ام ( فرامرز پورنوروز) وکمک های فنی دوست عزیز و همیشه مهربانم آقای عبدالقادر بلوچ، وبلاگ طرح وداستان آغاز به کار کرد.و کم کمک وبمرورزمان وبه موازات آشنائی بیشترمن با فن نگارش در وبلاگ ، کامپیوتر، این جعبهُ جادوئی تبدیل به آلترناتیوی شد که توانست باب گفت وشنود ها وبگو بخند های خانوادگی را تقریبا تخته کند. نقش کتاب هارا در قفسه ها به حد دکوراسیون تقلیل دهد. جلسا ت یادگیری زبان فارسی دخترم را با من تق ولق نماید. سنتور و سه تاررا در گوشه ای از زیر تخت به خاک خوری بفرستد .
آری این مهمان ناخوانده باعث شد که دیگر بیل وکلنگ و تیشه در حیاط خلوت زنگ بزنند وعلف های هرز از در ودیواربالا بروند. درختان در حسرت نوازش دستانم تب کنند وباغچه در انتظاراندک توجه ام خمیازه بکشد. صندلی ها واشیاُ قدیمی شکسته که قرار بود روزی مرمت و بازسازی شوند در گوشه ای از گاراژ طعمهُ موریانه شوند .

شب بیداری ها ووبگردی های شبانه وکشف وآشنائی مداوم با چشمه سارهای جدید ومتنوع اندیشه وشعرو ادبیات بمرورمرا هر چه بیشتردر خود غرق کرد وخواهی نخواهی اثرات خود را د ر روابط زناشوئی نیزبر جای گذاشت.تنها موردی که هنوزاز تهاجم بی رحمانهُ این جام جهان نما در امان مانده است.هشت ، نه ساعت کار روزانه جهت امرار معاش است.
با خودم می گویم ، حال که ( طرح وداستان ) دو سالگی خود راپشت سر می گذارد بیلان دخل وخرجش چگونه است؟ نتیجهُ یک محاسبهُ سر انگشتی چندان راضی ام نمی کند .برای ادامهُ راه دچار تردید می شوم که این بارهم بلوچ گرامی به کمکم می شتابد ومی گوید:

12 comments:

Anonymous said...

سلام . تبريک و تهنيت بمناسبت دومين سال ظهور و حضورت ! ....چقدر در رابطه با انس و الفتت و حالتهای جاذبه و دافعه ی اين جادوی ارتباط دهنده و جدا!! کننده ملموس و زيبا نوشته بودی ....اينجاست که بايد گفت ما درد مشترکيم ، مرا فرياد کن . در همه ی آنها قدم به قدم همراه تو بودم ، با اندک تفاوتهايی که اگر سنتور و سه تار شما زير تخت خاک ميخورد ، سنتور و سه تار من در طاقچه و قفسه های کتاب خاک ميخورند . و البته با سانسوری از غرولندهای ، مداوم هر روزی !! . موفقیت ، پیروزی و بهروزیت را آرزومندم .

Anonymous said...

سلام.
سال ما كه هنوز همون سال كهنه پارساليه اما سال نوي شمامبارك باشه. سالي سرشار از خير و بركت و شادماني براي شما و خانواده محترمتون آرزو مي كنم.
در رابطه با اين جعبه جادويي هم كاملا موافقم. خطراتش به مراتب بيشتر از حشيش و ترياك و ماريجواناست.
مخصوصا برا آدماي عيالوار
در مورد سفر منم حدستون اشتباه بود. هر چند بهتون حق ميدم!!
پاينده باشيد..

Anonymous said...

درود بر شما اقای راد بوی عزیز .چه زیبا نوشته اید از همه ان دوسالی که در این جا بوده اید و نفس کشیده اید در این فضای مجازی و حیات داده اید به این جعبه جادویی ومن چقدر خوشحالم که دراین وانفسای اندیشه و در این ابتذال قلم هنوز می توان جایی را یافت که در ان نه از رنگ تزویر خبری هست و نه از دستپاچگی خودسانسوری .خوشحالم که در این جا انچه را که دوست دارم میابم و مهمتراز همه یادداشت اقای بلوچ بود که بسیاری از سوالات ذهن مرا پاسخ داد .و عمیقما متاسفم که چرا اینقدراسان حضوراندیشه هایی چون شما را در ایرانمان از دست دادیم .متاسفم که اندیشه های صاف و بی ریا هوای تنفسشان در اینجا کم بود و چقدر متاسفم برای خودمان که هرگز نمیفهمیم ان پرنده ایی که ناله سر میدادوما اوازش رااهورایی دانستیم ازادی مان بود که در فقس زجه می زد و .... برایتان عمیقما ارزوی سربلندی و شادکامی می کنم .امیدوارم همواره ذهنتان سرشار از اندیشه باشد و روزگارتان خوش .

Anonymous said...

ممنون بابت لطفتون من هم لينكتون رو ميذارم

زيتون said...

سلام علی جان.
دوسالگی وبلاگت رو تبریک می‌گم.

Anonymous said...

سلام علی آقا. دوسالگی بلاگت مبارک. امیدوارم سالها بتونم بیام و تبریک باسابقه تر شدن بلاگ شمارو بهت بگم. این دوستتون آقال بلوچ بسیار به جا و زیبا از نوشته هاتون تعریف کرده دست ایشون و شما درد نکنه که باعث شد رازبقا رو بخونم . بی تعارف بسیار زیبا و هنرمندانه نوشتید. شاد باشید

Anonymous said...

لینک شما هم قرار گرفت

Anonymous said...

من گاهي به جلسات غروب سه شنبه سري مي زنم....متاسفانه ان رويايي كه دنبالش هستي نيستم.اميدوارم بزودي گمشده ات را بيابي.به وبلاگديگرمهم سري اگه وقت كرديد بزنيد با احترام
ozzal.blogsky.com

Anonymous said...

مبارک باشه تولد وبلاگت:)
علي آقا من يه کامنت از شما خوندم تو وبلاگ بي سرزمينتر از باد که به شدت باعث تعجبم شد. به همين دليل خواستم از شما در اين مورد بپرسم تا شايد موضوع برام روشن بشه. در مورد افسانه بودن اينکه فلاني نام همه سپاهيانش رو ميدونست بحثي نيست. ولي نوشته بوديد (نقل به مضمون) چنگيز و تيمور بهتر از کوررش و داريوش بودند! ممکنه خواهش کنم اگر منظورتون اين بوده توضيح بيشتري بدين؟ و ديگه اينکه باز فرموده بودين پادشاهي عين بي عدالتيه. کاملن درست، ولي نقش زمان رو نبايد فراموش کرد. شما که انتظار نداشتين حکومت ايران 2000 سال پيش جمهوري دموکراتيک باشه؟
با تشکر. فرهاد
http://pinkweblog.persianblog.com

Anonymous said...

ممنون از توضيح تون :) خوب سوء تفاهم شده بود. حالا معلوم شد که صد نه، بلکه دويست درصد باهتون موافقم :) راز بقاي جالبي نوشته بوديد. موفق باشيد.

Anonymous said...

دو سالگی وبلاگتون مبارک باشه!
مسئله بسیار مهمی رو طرح کردید، ای کاش بیشتر و عمیقتر به اون می پرداختید و تحلیلش می کردید. فکر می کنم تکنولوژی امروزی با تمام تسهیلاتی که به وجود آورده، به طور جدی به روابط انسانی (خصوصاً خانوادگی که شما به درستی روی آن انگشت گذاشتید) لطمه زده، بسیار جای تاسفه... چه باید کرد...؟

Anonymous said...

دوست عزيز سلام:
به تازگي سعادت آشنايي با شما را پيدا كردم و خيلي خوشحالم كه اين آشنايي با جشن تولد دو سالگي وبلاگ شما مقارن شده...
براي شما آرزوي موفقيت و سلامت دارم...يا حق/