Saturday, March 04, 2006

** go ahead **

از دور که بطرف باجه می آمدم، دیدم اش .داشت روی میز کنار صف چیزی می نوشت.قدم تند کرده بودم که قبل از وی به صف وارد شوم. ولی همزمان به انتهای صف رسیده بودیم .شرط انصاف وادب، هر دوحکم می کرد که بگذارم قبل از من واردشود. حال بگذریم از اینکه هیکل اش ، هم درطول وهم درعرض دو برابرمن بود.
مکثی کردم و راه دادم..
گفت :go ahead .
گفتم : no, you go ahead
گفت : behind you
گفتم : but you are ahead of me
گفت : so, not a big deal
گفتم :but you are ….......نگذاشت حرفم تمام شود با دو دست زمخت و عضلانی اش شانه هایم را گرفت وقبل از خود درصف قرارم دادو گفت:
" ما سیاها پوست کلفتیم، یعنی میدونی ,عادت کردیم ،، خوب دیگه برده بودیم ، نسل در نسل .حالا هم هستیم ولی خوب به یک شکل دیگه!

جمله آخرش در خود تکرار شد و طنین اش همچون پتکی بر فرقم فرود آمد.لحظه ای در خود فرو رفتم، نکند حرکت نا بجائی از من وی را به چنین گفتاری واداشته باشد!
گفتم : چه می گوئی دوست من؟ دوران نژاد پرستی سپری شده است! رنگ پوست دیگر هیچ امتیازی محسوب نمی شود.
- ها ها ها ها ها ها ها ها ............
خنده های پر طنین و طولانی اش پتک های دیگری شدند.
فهمیدم که حرف مضحکی زده ام .گفتم می بینی که من هم چندان سفید نیستم !
گفت تو پوست قهوه ای داری باز از من جلوتری ها ها ها ها....
دلم می خواست بگویم که من وتو از یک دست شلاق می خوریم . من وتو وآن سفید پوست فقیردوشادوش هم به بردگی کشیده می شویم . دوستان و دشمنان ات را بشناس.....صف آهسته پیش میرفت ومن از پشت سربا صدای چند رگه و خسته ای ، نجوائی می شنیدم چنان گرم، چنان گیرا ،
I am the man, who never got ahead,
The poorest worker bartered through the years
I am the poor white, fooled and pushed apart,
I am the Negro bearing slavery's scars.
I am the red man driven from the land,
I am the immigrant clutching the hope I seek--
And finding only the same old stupid plan
Of dog eat dog, of mighty crush the weak.
I am the man, who never
I am the man, who never
…… I am the man, who
.چه ساده ، چه بسادگی ، تنها در زمزمهُ آرام وزیبای یک جازلطیف، تاریخ دردناک شکل کیری این سرزمین را بازگو کرده بود! دیگر هیچ نمی خواستم بگویم! دوست سیاهپوست من هر آنچه می بایست ، می دا نست .

4 comments:

Anonymous said...

درود بر اقاي رادبوي ...متن بسيار زيبايي بود وتامل برانگيز وسرفراز زي

Anonymous said...

آنقدر این حقیقت تلخ دردناک است که نفسم رو بند میاره. اما دیگر فقط ارباب ها نیستند که مقصر امروز برده هم بی تقصیر نیستند. اما باز هم دردناک است

Anonymous said...

سلام . امان از تبعيض ، امان از حقارت ، و امان از مظلوم و مظلوميت ....منشأ همه ی حرکتهای انقلابی نیز در گرو انفجار و به سر رسیدن این جاشنی انفجاریست !! و البته نوع مشخص و بارز و عریانش تبعیض نژاد پرستی و رنگین پوستی ست . و....البته روانشناسی دنیای مدرن و سرمایه داری برای بقای خود نوع خش و عریان آن را دیگر مثل قدیم اعمال نمی کند و برای مبارزه با ان خط قرمزهای قانونی مشخص کرده اند ...مثلا بکار بردن کلمه نگرو جرم دارد ولی ظرافت در مبارزه با این تبعض ها از طریق همین شعرها و گوشزدها میشود پی گیری ....و دنبال نمود . با تشکر و قدر دانی از شما . موفق و پدرام باشید .

Anonymous said...

سلام.
راستش نمی دونم چی بگم. فقط می دونم انسان در عین این که قدرتمند ترین خلقت روی زمینه در همون حال عصیانگرترینه.
شاد باشین.