Wednesday, January 24, 2007

اتوبوس نوشت 9 * فشارخون *

وقتی وارد شدندخرکت نکردم تا بنشینند.هردو پا بسن بودند.مرد حوالی شصدوهشت ، هفتاد وزن حدود شصت وپنج –شش رانشان میداددرهر کدام از دو صندلی چهارنفرهُ دم درورودی که پشت به خیابان دارند، یک جای خالی برای نشستن بود..مرد که حسابی ریش وسبیل اش را دوتیغه ومو های هنوز خوش حالت واحتمالا از دم سفید اش را بیش ازحدمشکی کرده بود.کت وشلوار شیک پوشیده واودکلن خوش بوئی زده بود، مانده بود که کدام یک را انتخاب کند!سمت راستی یا سمت چپی، در هر دو حالت می توانست شانه به شانه وتنگ یک زیبا روی جوان وسکسی بنشیند. طولی نکشید که انتخاب خودش را کرد.وبه سمت دختری که یک هوا چاق تر بود با دامنی کوتاه تر، راه افتاد. عنقریب که بنشیند، زن از پشت ، همچون عقابی چالاک پنجه بر بازویش افکند.
مرد معترض برزن نگریست .زن مادرانه از دختر خواست تا در کناردختر دیگر بنشیند.جابرای هردوبازشد. کنارهم نشستند، زن باقرار وراضی ، مرد بی قراروعاصی.
- این معنی نداردکه شما همیشه دررابطه بامسائل دیگران دخالت کنید!!!
- من با مسئل دیگران کاری ندارم عزیز دلم ،من فقط نگران بالا رفتن فشار خون تو هستم!

8 comments:

Mo said...

جناب رادبوی با آن تعریفی که از زیبا رو کرده ای اگر تا حالا خونت را نریخته اند فشار خونت را چک کن

Anonymous said...

سلام.
اول خونه نو مبارك. به قول هايده سال نو مباركه مستي نو خونه نو مباركه
حالا اگه ربط هم نداشت خودتون زحمتشو بكشين.
بعدشم خانوما هميشه نگران فشار خون شوهراشونن. تازه فشار خون كه هيچي به همه كارشون كار دارن و البته به خاطر علاقه مفرطه. منتها كيه كه قدر بدونه؟؟!!!

Anonymous said...

پیرمرد بیچاره. من که شوهرم جوونم هست اصلا براش سخت گیری نمیکنم. چه عیب داره یک کم حظ بصر ببره! :)) البته بعضی ها جنبه اش رو ندارند شاید اون پیرمرد ه هم از اونها بوده
خوشحالم که باز نوشتی

Anonymous said...

درود بر شما. من پیش از خواندن مطالب جدید شما به تصور اینکه هنوز دور جدید را از خانه جدید آغاز نکرده ای , چیزکی نوشتم و شما را به نوشتن هر چه زودتر دعوت کردم , غافل از اینکه شما کار خود کرده ای و و خوانندگان را دوباره با شیرین نوشتنهایت می نوازی. این یکی , نیز , جالب و شیرین بود.

Anonymous said...

http://www.anderwelt.blogfa.com/
سلام بر دوست گرامیم جناب رادبوی عزیز . من فعلا در رابطه با مطالبت چیزی ندارم .... آن را به خوبی نخوانده ام تا کامنت بزارم . بزودی خواهم آمد اما یه خواهش دارم . دوست همکارم که مترجم متبحری نیز هست برای سر اغاز راه اندازی وب سایتش به فرم جدید بلاگفا لازم دیدم جهت تشویق و پشت گرمی او از چند دوست نازنینم بخواهم تا به آنجا بروید و باعث امید و تلاش و کوشش دوباره او گردند .....در این رابظه اگر دوستان خودت را هم به یک بار سر زدن به آنجا دعوت کنی موجب امتنان و تشکر فراوان است . با دورد و بدرود . شاد باشید

Anonymous said...

با تشکر از شما و همچنین از شیپور عزیز که شما را به کلبه حقیرانه من آورد. در مورد چاوز با شما تقریبا هم عقیده هستم. اما چیزی که هست، گروه زیادی از دوستان سابق خودمان اینک از سوی دیگر غش کرده اند و پدیده ها را تنها با عینک بوش و رایس نگاه می کنند. به نظر من رسید که جای یک نگرش همه جانبه در مورد این شخص در ادبیات سیاسی ما خالی است. مقاله مزبور را بیطرفانه یاقتم و اقدام به ترجمه آن نمودم.

Anonymous said...

مرا جزئ مشتریان پروپا قرص خودتان بدانید. با تعاریفی که از دوست مشترکمان شنیدم، حتما بیش از این خدمت خواهم رسید. شاد و پیروز باشید.

Anonymous said...

سلام منم یه اتوبس نوشت دارم یه نگاهی بنداز مرسی