Sunday, May 24, 2009

چه فرقی میکند؟



نمیدانم حواس‌ام کجا بود که ایستگاه را گذشتم. حتی با اینکه صدای زنگ را هم بگمانم شنیده بودم وچراغ زرد روی داشبرد هم روشن بود. تا اینکه مسافر از صندلی‌اش بلند می‌شود و من چهره‌اش را در آیینه‌ی روبرویم می‌بینم. دستپاچه سرعت اتوبوس را کم می‌کنم و می‌کشم کنار. نمی‌خواستم بیش ازآن، از مقصد‌اش دور شود۰

با لبخندی بر لب می گوید

برو ایستگاه بعدی. نشد، اون یکی، خلاصه یه جایی نگه‌ دار۰

فکر کردم متلک می گوید. البته حق هم داشت،حواس‌ام کجا بود؟

می گویم: اینجا که به مقصد شما نزدیک‌تر است۰

۰می ‌گوید:هرجایی می‌تواند به مقصد من نزدیک باشد، دوست عزیز

فکر کردم، باز هم متلک۰

وقتی یکی دو ایستگاه بالا‌تر پیاده شد، کوله‌ای برپشت و کیسه خوابی بر دوش ، درامتداد پیاده رو براه افتاد، تازه منظورش را فهمیدم۰

واقعن چه فرقی می‌کرد در کدام ایستگاه پیاده شود؟

1 comment:

Mo said...

دم شما گرم که با حواس پرت هم این چیزها را می بینید. علی آقای رادبوی زیبا بود