Wednesday, October 21, 2009

زندگی



نخست مردهی این بودم که دبیرستان را تمام کرده و کالج را شروع کنم

بعد برای این میمردم که کالح را به اتمام رسانده و مشغول کار شوم.

بعد کشته‌ی این بودم که ازدواج کرده و صاحب بچههایی شوم.

و بعد میمردم برای بچههایم که هر چه زودتر به سنی برسند که من بتوانم دوباره سر کار برگردم.

و اما بعد می‌مردم برای بازنشست شدن.

و حالا در حال مرگم...و بناگهان متوجه شدم که فراموش کردم زندگی کنم



لطفا نگذارید این برای شما اتفاق بیفتد، قدردان شرایط کنونی تان باشید و از هر روزتان لذت ببرید.


********



برای بدست آوردن پول سلامتیمان را از دست میدهیم، وبرای بازگرداندن آن پول مان از دست میرود....


چنان زندگی میکنیم که انگار هرگز نخواهیم مرد، و چنان میمیریم که گویی هر گز زندگی نکردیم......

---------------------------------------------------

کارت بالا را چند وقت پیش دوستی برایم ایمیل کرد ومن قبل از اینکه ترجمه‌اش کنم ، برای پیدا کردن نویسنده‌ی اصلی اش دو ساعت وبگردی کردم ولی نتیجه‌ای نگرفتم. در هر حال این شما و این هر دو متن فارسی و انگلیسی .امیدوارم خوشتان بیاید. .

.

3 comments:

پویه said...

چشمممم حتما این موضوع رو مد نظر میگیریم

سنگ صبور said...

سلام
دقيقا همينطوره زندگي هامون. اصلا انگار درست زندگي كردن و لذت از زندگي بردن رو ياد نگرفتيم و با اين كه مي دانيم كه ياد نگرفته ايم به دنبال يادگيري اش هم نمي رويم. در مينيمم هاي زندگي گير كرده ايم اساسي.
ممنون از ترجمه زيبايتان.
موفق باشيد.

علی said...

سلام علی آقا. واقعا عالیه.