Tuesday, August 09, 2005

*لاس وگاس*



















دو شب وسه روز مدت زمانی نبود که بتوانم از لاس وگاس ، این شهر جادوئی، این وصلهُ ناجور بر دامان کویر سوختهُ( نوودا)، این قبله گاه سوداگرانی که قصد یکشبه میلیونر شدن دارند، چیز دندان گیری بنویسم.این مدت حتی کافی نبود که من خود را از بهت و حیرت عجایب این شهرهزار سودا رها کنم چه رسد به این که از چم وخم این قمارخانه جهانی سر در بیاورم.اگر کعبه، با نفوذ معنوی خودو وعدهُ تصاحب بهشت، میلیونها مرد وزن مسلمان را از اقصی نقاط جهان بسوی جهنم سوزان عربستان سرا زیر می کند .لاس وگاس شیفتگان بهشت این جهانی را بخود می خواند. آنانی که خواب پول های کلان بادآورده رامی بینندو همچنین کسانی را که دیگر معتقدند ، در قاموس روابط مزد وسرمایه، با کارکردن ، ثروتمند شدن خواب وخیالی بیش نیست. و در کنار این عده میلیون ها نفر دیگر از سراسر دنیا صرفا برای دیدن شگفتیهای این شهر نور و صدا ، شهرمجلل ترین هتل ها ، شهر نمایش های خیابانی ، شهری سراسر کازینو. بسوی نوودا سرازیر می شوند. شهری که شب و روز نمی شناسد. کازینو ی هتل ها بیست وچهار ساعته باز است. و ساقیان خوبروی با گیلاس های مشروب ، شب زنده داران را هر چه بیشتر بسوی میز های قمار سوق می دهند. زمان درلابلای وسوسه های برد وباخت گم می شود.شب وروز از هم قابل تمیز دادن نیست. در هیچ کجای این سالن های مجلل وبا شکوه ساعتی به چشم نمی خورد. تمامی وسائل عیش ونوش وتفریحات سالم وناسالم را در داخل هتل ها ودرجوار میز های قمار فراهم آورده اند که مبادا هتل رابخاطر بر آوردن نیازی ترک کنی.تازه، مگر گرما امان ات می دهد!چهار قدم جدا نشده مجبورت می کند که به کازینوی دیگری پناه ببری . برای بدست آوردن یک تحلیل جامع و همه جانبه از این مکان نا مقدس وراز و رمز های پنهان و آشکار قدرتمداران این پایتخت قمار بازان جهان ، به وقت ، امکانات وتوانائی بیشتری نیاز مند است. شاید تصاویر بنوعی این گفتهُ مرا تائید کنند !

3 comments:

Anonymous said...

As blogging blooms in China, firms aim to cash in
Blogging is blooming in China as the country's vast pool of Web users clamour to make their mark online and ambitious local start-ups battle foreign heavyweights for a piece of the market.
Just seen your blog. Really great. I'll come back again!
I have a Wedding Photographers Northampton site/blog. It pretty much covers Wedding Photographers Northampton related stuff.
Come and have a look sometime :-)

Anonymous said...

با سلام و ادب
----------
آقاي رادبوي بزرگوار
سفرنامه شما را با دقت و تاملِ فراوان خواندم و استفاده كردم .نمي توانم لذتي كه از خواندن قسمت سوم و از مقايسه بسيار زيبايِ«لاس وگاس -و كعبه» و زيبايي هاي بتصوير كشيدنِ انرا ،پنهان كنم. با خواندن اين قسمت و مقايسه بين ايندو شهر،ياد مبحثي افتادم كه اصل این حرف و ایده را وامدار خواندن كتابهاي «داریوش شایگان» مي دانم.
انجا که گفته «نقاشی و پیکرتراشی» طفلان یتیم اند و «معماری»، مادرشان و از وقتی پیکرتراشی و نقاشی و دیگر هنرها و آذین و تزیین‌ها، مادرِ اصلیشان(معبد) را از دست داده‌اند، گرفتارِ نامادریِ «موزه‌ها» شده‌اند و "عابد" جایش را به "جهانگرد" داده و زیارت شده توریسم. این -گویا- تقدیر هنر است.
بارزترین ویژگی توریست همین است: توریست به " موزه" میآید و میبیند تا چیزی دریافت کند. زائر -برعکس - به "معبد" آمده تا چیزی بدهد؛ تا وارسته و پیراسته شود و صاف و صیقل.
توریست عجله دارد. هر قدر بروشوری اطلاعات را فشرده‌تر و خلاصه‌تر (شاید در جدول و نمودار) در اختیار بگذارد، توریست خوشحالتر است. راهنما و تور-لیدر بهمین دلیل اهمیت پیدا میکند؛ چراکه جهانگرد فرصت ندارد. باید ده موزه و بیست بنای دیگر را هم در دو سه روزی که زمان دارد ببیند و ببیند و ببیند و برود. زائر – برعکس – سرِ صبر است. زائر ،شاید آهسته و پیوسته مسیری را پیموده و در هر قدم چیزی از روحش جدا شده. اکنون که به معبد و زیارتگاه رسیده، زیر لب چیزی میخواند؛ سراپا حواس است و آهسته نزدیک میشود. معتکف میشود. صبر میکند تا بیشتر از او برود. بیشتر از او برود تا گنجایی کس دیگری را داشته باشد
«توریست دنبال رکورد است». هرقدر جاهای بیشتری را ببیند، بیشتر بدست آورده و حرف بیشتری برای گفتن دارد. توریسم، بازی است و مسابقه. زیارت امّا، بازی نیست. زائر عجله ندارد که «سک-‌سک‌وار» دستی به ضریحی برساند؛ نوار خط پایان را با شتاب پاره کند و بگذرد و رکوردی ثبت نماید.
زائر منتظر میماند، تا زمانش برسد. حتی برای از دست دادن هم عجله ندارد؛ زمانش باید فرابرسد. عابد در این مدت صبر میکند. بهمین دلیل و دلیلهای بسیار دیگر، «زائر بودن سخت است؛ امّا توریست شدن، ساده... زائرِ واقعی، نخبه است و توریست، توده.»
از آن غم‌انگیزتر، «تور زیارتی» است؛ فرمول سادة رستگاری: هیچ مقدماتی برای سفر لازم نیست: امروز بلیط بخرید و فردا دم در زیارتگاه عکسی به یادگار بگیرید؛ شما رستگار شده‌اید! برگردید و قصه‌ها بسازید از جذبة معنوی معبد و دست شفابخش مراد و الهامی که ناگاه در سحرگاهی نیمه تاریک بر قلبتان وارد شده است.
توریسم اگر بازی باشد، «فرهنگ» – ابزارش – میشود وسیلة سرگرمی؛ پیِ سرگرمی هم پول میآید. پول هم عجله دارد. کاری ندارد که باید فرایندی طی شود؛ باید مقدماتی فراهم گردد.
زائر میداند که در همین آهستگی است که چیزی از دست میدهد – و البتّه چیزی بس بزرگتر بدست میآورد. زائر به فکر نزدیکی نیست که دوری راه هراسانش کند و نعره برآورد که راهم را دور کردید. توریست نمیداند و فریاد میکشد و لذّت آهستگی جایش را به آشوبة تعجیل میدهد.

Anonymous said...

سلام برآقای رادبوی عزیز ! خوش باشید همیشه و از سفر لذت ببرید.