/
بچه که بودیم
ما بودیم و
ترکه ی خوش تراشی از چوب
که
هم شمشیر بود
و
هم گرز دشمن کوب
رخشی که خواب نیمروز کوچه را
آشفته میکرد
و اگر می خواستیم
تفنگی میشد
تا دشمن رادر خم کوچه
بزانو در آورد
حالاشما جواب دخترم را بدهید
که پرسیده بود
: بابا
اولین اسباب بازی ات چه بود؟ .
6 comments:
سلام به آقای رادبوی گرامی خوبی ؟ خوشی ؟ چاق سلامتی ؟ امید است که چنین باشی . شاعر نیم و شعر ندانم ....تنها محض خالی نبودن عریضه به دختر گلت :
بابات اسباب بازیش تنهای یه چوب بود
بغیر از اسب و شمشیری که خوب بود
گهی چوب فلک در دست معلم
گهی هم چوب تعزیر یه نادم
تصحیح/ بابات اسباب بازیش تنهای یه چوب بود/ بابات اسباب بازیش تنها یه چوب بود
سلام علي جان،خوبي؟ببخش بابت كامنت هايت .باورت ميشود من تازه بعد از يك ماه يا شايد هم بيشتر است كه به وبلاگم سر زدم و ديدم كه سه كامنت گذاشته اي .من انها را در وبلاگم گذاشتم.اخر سيستم كامنت داني ام يك جوراي عوض شده است. بايد خودم اجازه نمايش كامنتهايم را بدهم . در تابستان مشغول مراسم ازدواجم بودم او فرصت نمي كردم كه به وبلاگم سري بزنم.حالا اين شعر از خودت بود؟خوش باشيد.
سلام علی آقا. امیدوارم سلامت باشید. بعد خوندن پستت فقط این کلمه به ذهنم اومد:آخی!!ا
doroud bar jenabe raddboye aziz! ma ham badak nistim va az ahvalporsie shoma shad mishavim. in ja ham miayim ama in commentdounie shoma an ghadr sakht baz mishavad ke salam nakarde rakht bar mibandim. barayetan shadi va behrouzi arezou mikonam
سلام آقای رادبوی. امیدوارم خوب و خوش باشین.
باور بفرمائید گاه گداری که دلم واقعا هوای خودتان و نوشته هایتان را می کند سر می زنم ولی متاسفانه با سرعت اینترنت وحشتناکی که دارم نمی توانم مکتوب احوالپرسی کنم. لطفا پای بی وفایی و کم محلی نگذارید که این وصله ها اصلا به من نمی چسبد و محال است دوستان خوبی مثل شما را فراموش کنم.
راستی من جای شما باشم به همین ترکه چوب اسباب بازی ام پیش دخترم می بالیدم. همین ترکه چوب ها و توپ های پلاستیکی آن زمان انگار بچه را دلخوش تر نگه می داشت تا اسباب بازی های مدرن و فوق مدرن امروزی که هیچ گونه سیرابشان نمی کند.
Post a Comment