اراده
در سال ۱۸۶۸ مهندس مبتکر و خلاقی بنام جان روبلینگ شدیدا به صرافت این افتاد که با ساختن یک پل بی نظیر، نیویورک را به لانگ آیلند متصل کند ولی متخصصین پل سازی از سرتاسر جهان مهندس روبلینگ را از این کار بر حذر داشتند، آنها معتقد بودند که یک چنین پروژه ای عملا غیر قابل اجراست و تا کنون در جایی به مرحلهی عمل در نیامده است و بهتر است که مهندس این ایده را فراموش کند۰
روبلینگ نمی توانست از چشم اندازی که از این پل در ذهنیت خود داشت، دست برشوید،مدام در باره اش فکر میکرد و قلبا معتقد بود که کاریاست عملی، و میدانست که باید این رویایش را با فرد مستعد دیگری در میان بگذارد. بعد از تحقیق و مطالعات فراوان به این رسید که پسرش واشینگتن را به انتخاب و اتمام رشته ی مهندسی تشویق کند۰
در نخستین پروژهی مشترک پدر و پسر، طرح چگونگی اجرای عملیات و نحوه ی فایق آمدن به مشکلات، در طول پروژه را بررسی ومحاسبه کردند و سپس با هیجانی عظیم و با آگاهی از این امر که مشکلات فراوان و بغرنجی پیش روخواهند داشت، گروه خود را استخدام و شروع به ساختن پل رویایی خود شدند۰
پروژه به خوبی آغاز شد ولی چند ماهی از آغاز عملیات نگذشته بود که مهندس روبلینگ در یک حادثه ی دلخراش در محل کار جان خود را از دست داد و پسرش واشینگتن آسیب مغزی دید و به رختخواب افتاد. واشینگتن بعد از این حادثه نه میتوانست راه برود نه حرف بزند، و نه تکان بخورد۰
؛ما گفتیم به این ها؛
؛دیوانه ها با آن رویا های احمقانه شان؛
؛ احمقانه است که آدم دنبال رویا های دست نیافتنی راه بیفتد؛
هر کسی زخم زبانی نثارشان میکرد و معتقد بودند از آنجا که فقط روبلینگ ها از چون و چند این پل سر در میآوردند پس باید پروژه متوقف و کار انجام شده اوراق شود۰
از این طرف واشینگتن با وجود فلج و زمین گیرشدن اش هر گز نا امید نشده و میل سوزانی در درونش برای تکمیل پل در غلیان بود. واشینگتن که هنوز از تیزهوشی سابق برخوردار بود کوشید تا این اشتیاق خود را با ایما و اشاره به برخی از دوستانش منتقل و آنان را به ادامهی پروژه ترغیب نماید ولی بدلیل عدم تکلم وی و پیچیدگی و حجم عظیم کار، کسی تمایلی نشان نداد۰
واشینگتن در حالی که در بیمارستان روی تخت خود دراز کشیده و غرق تفکر بود نسیم ملایمی برخواست و پرده های سفید و نازک پنجره را از هم گشود، از شکاف پرده، واشینگتن آسمان آبی و نک درختانی را که با نسیم در حرکت بودند نظاره کرد، این صحنه گویی پیامی برای واشینگتن به همراه داشت، :هر گز از پای منشین و دست از تلاش باز مدار۰
فکری از ذهنش گذشت و بدنبال آن تصمیم گرفت که از تنها انگشتی که می توانست حرکتش دهد مفیدترین استفاده را بکند، وی توانست با حرکت مورس مانند انگشت خود بر بازوی زنش، امیلی وارن، رابلینگ، زبان مکالمه ای مشخصی را با وی ابداع و تدوین نماید.امیلی قبل از شروع به این همکاری فداکارانه برای ارتقا سواد علمی خود به مطالعهی ریاضیات عالی، مقاومت مصالح،محاسبات منحنی ها واتصالات همت گماشت. واشینگتن از زنش خواست تا گروه مهندسین را خبر کند و از طریق وی به مهندسین فهماند که چگونه کار ها را پیش ببرند. بنظر احمقانه میآید ولی به این طریق بود که پروژه ادامه پیدا کرد۰
برای ۱۳ سال تمام واشینگتن با تنها انگشت فعالش به بازوی زنش مورس زد ودستور کار و سوالات گروه را جهت پیشبرد پروژه صادر نمود تا اینکه ساختمان پل به پایان رسید۰
امروز پل خارق العادهی بروکلین* جهت ادای احترام به پیروزی روح سرکش یک انسان و اراده ی تسلیم ناپذیر وی در برابر شرایط وهمچنین ادای احترام به گروه مهندسین و کار جمعی آنان و به اعتماد و وفاداری آنان به مردی که از جانب نصف مردم دنیا دیوانه خطاب می شد و همینطور به عنوان بنای یادبودی از عشق و از خود گذشتگی همسر وی که ۱۳ سال تمام صبورانه پیام های شوهرش به گروه مهندسین را رمزگشایی کرد، با تمام شکوه و عظمت خود هنوز بر پا ایستاده است۰
ترجمه و تلخیص از سایت
http://www.indianchild.com/inspiring_stories.htm
توسط علی رادبوی
ساختمان پل معروف بروکلین در سوم ژانویهی سال ۱۹۷۰ شروع و در بیست وچهارم می سال ۱۸۸۳ به پایان رسید*
این پل که بر روی رودخانه شرق ساخته شده است، با دهانهی اصلی به طول ۴۸۶,۳ متر و طول کلی ۱۸۲۵ متر و عرض ۲۶ متر، از زمان ساخت تا سال ۱۹۰۳ طولانیترین پل معلق جهان بود. همچنین این پل اولین پل معلق جهان با کابلهای فولادی است
ناگفته نماند که امیلی اولین کسی بود که از روی این پل عبور کرد۰
No comments:
Post a Comment