Saturday, February 07, 2004

شما چه فکرمی کنید ؟

هیکل درشت، قد بلند ،ولباس رنجری اش ا زدورتوجهم را جلب کرد که در انتظار اتوبوس این پا و آن پا میکرد.اتوبوس را در ایستگاه نگهداشتم ترمزدستی را کشیدم و چراغهای چشمک زن را روشن کردم.بمحض اینکه درب جلو اتوبوس را باز کردم پا در رکاب گذاشت که سوار شود.با کف دستم علا مت دادم که صبر کند.پرسشگرانه نگاهم کرد
- مسافری با صندلی چرخدار می خواهد پیاده شود ً، لطفا صبر کنید.
با سلام نظامی ، چرخید ، چند قدم عقب تر رفت ومحکم پا بهم کوبید.
- بله قربان ! (yes sir)
جمله را چنان بلند ومحکم ادا کرد که گوئی در برابر ژنرالی ادای احترام میکند.
هم خود وهم مردم منتظر در ایستگاه وهم بخشی از مسافران داخل اتوبوس همه از دم زدند زیر خنده . منهم می خندیدم ، مسافر فلج روی صندلی چرخدارهم می خندید. بعد از رفتن همهُ مسافرانی که می خواستند در آن ایستگاه پیاده شوند ، با اشارهُ دست ، با همان لحن نظامی ، رو به سرباز
- داخل شو سرباز ! (get in soldier)
لبخند زنان ، آخرین مسافری بود که وارد شد.در صندلی چهار نفرهُ نزدیک من که سه نفر نشسته بودند ، جایش دادند. از همان بدو ورود شروع کرد به سربسر این وآن گذاشتن وخنداندن مردم. وا مانده بودم . تصاویری که از یک رنجر آمریکائی درذهن من بود ، یک آدمکش حرفه ای ، بیرحم وخالی از هرگونه عاطفهُ انسانی را تداعی میکرد. حالا ، همان شکل وشمایل را میدیدم با اینهمه شوخ طبعی ، خنده روئی وسادگی!
در فرصتی که یافته بودم پرسیدم.
- در کدام قسمت ارتش خدمت میکنی ؟
- گارد ملی.
وامانده تر شدم ! گارد ملی ؟ آنکه میگویند ازهمه وحشی ترو بیرحم ترند؟ خودش دنبالهُ حرفش را گرفت .
- البته رشتهُ من ارتباطات است ، نصب رادیو وبیسیم . ولی خوب ، تا بحال هیچ رادیوئی را در هیچ جائی عملا نصب نکرده ام ! اصلا نمیدانم چیزی یادم مانده یا نه ! کاری ندارد ، کافیست یک بار نوشته هایم را مرور کنم همه را فوت آب میشوم ( piece of cake )
فرصتی دیگر پیش آمد .
- راستی شما هم ، پارسال در حکومت نطامی سیاتل شرکت داشتید؟
- آره ما بودیم ولی اسلحه های ما گلوله نداشت. یعنی ، حتی گلوله های لاستیکی هم نداشتیم. ولی خوب اگر اوضاع وخیمتر میشد ، ما دریک چشم بهم زدنی ،مسلح شده و وارد میدان میشدیم.
- بنفع کی؟
- هان...؟ منطورت چییه؟
- منظورم اینست که ، برای دفاع از مردم وارد میدان میشدید یا برای دفاع از پلیس ؟
- آنها که مردم نبودند ! آنها یک مشت خرابکارمخالف دولت بودند
-
- بنظر شما هر کسی که با دولت مخالفت کند، میشود خرابکار؟
- آره ! برای اینکه دولت ما از طرف خداوند تعیین میشود!
بحث ، داشت برایم جالبتر میشد، تا آن زمان فکر میکردم ، این فقط دولت جمهوری اسلامی است که از طرف خداوند تعیین میشود! حالا میدیدم که، نه بابا ، اگر پای صحبتشان بنشینی همهُ دولتها برگزیدهُ خداوند هستند، حتی دولت فخیمهُ شیطان بزرگ! دیگر چه برسد به ، مثلا دولت عربستان سعودی ودیگر کشور های عربی! که پرده دار، همزبان، وهمشهری خداوند هستند!
- میتونم بپرسم که کی بشما گفته که دولت این کشورتوسط خداوند تعیین می شود؟
- توی انجیل نوشته شده ! شما انجیل می خونید؟ اگر می خوا ندید حتما میدیدید! توی بخش بیست وسه نوشته شده است !
- این جمله را در حالیکه از اوتوبوس پیاده میشد با لحنی آمرانه وشمرده شمرده بیان میکرد.

من که در انجیل یک چنین عبارتی ندیده ام ! ولی خوب ، کسی چه میداند شاید انجیل گارد ملی آمریکا داشته باشد! ها...؟
شما چه فکر میکنید؟
-




No comments: