چند وقت پیش، وقتی صبح وارد اتوبوس شدم تا کار روزانه
را شروع کنم، اتیکت سیاه رنگی بر روی یکی از صندلی های
ردیف سوم توجه ام راجلب کرد. نزدیک تر که شدم اسم
" روزا پارکز " بر آن حک شده بود. به پاس احترام به روزا
پارک با تاریخ تولد ودر گذشت اش که همین اکتبر گذشته
اتفاق افتاد.
روزا پارکز زن سیاهپوستی بود که به کار خیاطی اشتغال
داشت.پنجاه سال پیش در شهر مونتگموری، سیاهپوستان که
هفتادوپنج درصد مسافران اتوبوس های شهری را تشکیل
میدادند حق نداشتند در ردیف های جلوی اتوبوس بنشینند
پول شان را از درب جلو پرداخت می کردند واگرسفید پوستی
در ردیف های جلوئی نشسته بود میبایست پیاده می شدند ومجددا
از درب عقب وارد اتوبوس می شدند.نشستن شان در ردیف های میانی مشروط بود براینکه اگرسفید پوستی سوار شود سیاهپوست میبایست بلند شود وجای خود را به وی بدهد.واگرجا برای نشستن نباشد، پیاده شود و به اتوبوس بعدی سوار شود.روزا پارک پنجاه سال پیش با شجاعت تمام این قانون نژادپرستانه وغیر انسانی را شکست و پای تاوانش ایستاد.ومارتین لوترکینگ ها ومالکم ایکس ها راهش را ادامه دادند و بدنبال سالها مبارزه و فداکاری به حقوق برابر(؟) دست یافتند.
پیاده شدم و به دیگر اتوبوس ها سرکشی کردم، اتیکت بر پشتی همان صندلی در همهُ اتوبوس ها نصب شده بود.
آن روز بعد از کار، احساس کردم کمتر از روز های دیگرخسته شده ام.